داستان کوتاه- همیاری
دعا
غریبه ای وارد شهر شد و از یکی از اهالی آن شهر نشانی مسجد را پرسید . آن شخص از کارش دست کشید و او را تا دم در مسجد راهنمایی کرد . وقتی آن غریبه نمازش را در مسجد خواند ، دست به دعا برداشت و برای کلیه ی اهالی آن شهر دعا کرد.